محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

35 ماهگیت مبارک.

دختر عزیزم محدثه جونی  35 ماهه شدنت و بهت تبریک میگم عزیزم .واااااااااااااای باورم نمیشه که یک ماهه دیگه دخترم سه ساله میشه.                                       خدای مهربونم شکرت                                           عزیزقشنگم ماشالله اینقدر شیرین زبون و باهوشی که نمیدونم از چی برات بنویسم. عاشق نقاشی کردنی هم با مداد رنگی و هم مداد شمعی و هم آبرنگ هستی خلاصه همه جوره نقاشی کردنو دوست داری(بخاطر همین رفتم ...
30 ارديبهشت 1394

عید مبعث و خاطرات خوب و شیرین

دختر قشنگم محدثه جونی عید مبعث یکی از عید های بزرگه که من خیلی خاطرات خوبی ازش دارم اول اینکه عروسی من و بابایی در عید مبعث بود و دوم اینکه خدا شما دختر خوشگل و شیرین زبون و جیگر طلا خلاصه همه چی تموم رو عید مبعث به ما داد . به همین مناسبت من  تصمیم گرفتم که به کیک کوچولو بپزم و با هم این روز عزیز و جشن بگیریم.(که ضمنا باباحاجی و مامانجون هم تو جشن ما شرکت کردن)و شما خیلی خوشحال شدی و کلی کیف کردی عزیزم ومن هم از شادی تو شاد شاد ... پس یه جورایی تولدت مبارک عزیزم قربونت برم عزیزم که عاشق فوت کردن شمع تولدی ایشالله هیچ وقت خنده از روی لبانت کم نشه عشق من ...
26 ارديبهشت 1394

یه روز شاد شاد در دنیای بازی

دختر عزیزم محدثه جون جمعه بعدظهر به اتفاق دایی مهدی و خاله فاطمه و نیکا جون رفتیم به دنیای بازی کلی بازی و شادی با نیکا کردین خیلی خوش گذشت بهتون امیدوارم همیشه بخندی شاد باشی عزیزم. قربونت برم مامانی که اینقدر خوشگل شده بودی بقیه عکسا ادامه مطلب... اصلا فکرشو نمیکردم که بشینی خانومه صورت ماهتو گریم کنه، اخه قبلا یکبار امتحان کرده بودم نمیزاشتی ولی این سری با ذوق فراوان نشستی و کلی خوشگل شدی.. وکلی بازی و شادی... یه استراحت کوچولو دوباره بازی و در آخر پیشی من در حال خوردن سیب زمینی... .: محدثه جون تا این لحظه ، 2 سال و 10 ماه و 25 روز...
22 ارديبهشت 1394

بابا جونم روزت مبارک

پدر! می‏خواستم درباره‏ ات بنویسم؛ گفتم: یداللّهی؛ دیدم، علی است. گفتم نان‏ آور شبانه کوچه‏ های دلم هستی؛ دیدم علی است. خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم. آن‏گاه، دریافتم که تو، نور جدا شده‏ ای از آفتاب علی هستی، تا از پنجره هر خانه‏ ای، هستی را گرما ببخشی ؛ و این‏گونه بود که علی علیه‏السلام ، نماینده خدا و نبی شد و پدر، نماینده علی علیه‏السلام . تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری. بابا جون مهربونم روزت مبارک اینجا هم رفته بودیم چیذر (هیئت محمود کریمی)منتظری که مولودی شروع بشه ...
13 ارديبهشت 1394
1